Welcome to April's Life

Successful

دوشنبه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۰، ۱۱:۰۱ ق.ظ

 خوووووب دیشب در حالی که من از استرس هی دور خودم میچرخیدم و اونم هی پیام میداد که کجایی چرا پس نیومدی؟ کی میرسی؟ باید برم خرید و فلان..بالاخره مامور مخصوصم کادوها رو به دستش رسوند و سورپرایزش کرد😊🥰 خلاصه که کلی تشکر کرد و گفت همون یه کارت تبریک کافی بود و این جور تعارفات...که من گفتم قابلی نداره...(تو پرانتز بگم که انقدرررر همه چی گرون شده که واقعا برای دو تیکه چیزی که هدیه دادم مبلغ نسبتا زیادی رو هزینه کردم ولی تو اون لحظه هزینش برام مهم نبود و فقط به هدفم که خوشحال کردن و سورپرایز کردنش بود فکر میکردم...و البته دلم میخواست چیزی بهش هدیه بدم که هم موندگار باشه که هم نیاز هم داشته باشه و بتونه استفادش کنه) ..جالبیه قضیه اینه که من هدیشو روزی که برای بار اول همو دیدیم، تو ذهنم انتخاب کردم😁 خب اون روز اصلا هیچ نظری نداشتم که قرار رابطمون چطور پیش بره یا چه اتفاقاتی بیفته...فقط یادمه وقتی کیف پولشو دراورد و دیدم که کیف پولش قدیمیه همون لحظه به خودم گفتم آهاااا یافتم...اولین کادویی که میدم بهش اینه...و خب دیشب هم بهم گفت چقد نیاز داشتم به یه همچین چیزی و چه خوب که برام اینو خریدی😍 کلا من خیلی ریزبینم و از روز اول حواسم بود چی ممکنه نیاز داشته باشه🙂 خلاصه که از کل پروسه سورپرایز تولد راضیم..با اینکه یکم استرس کشیدم ولی در نهایت خیلی خوب پیش رفت😃

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۱/۳۰
April April

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی